زبانحال سیدالشهدا در شهادت حضرت علی اکبر علیهالسلام
لالۀ من! پیـش چشم باغبـان پرپر شدی کربـلا دشت اُحد گشته تو پیغمبر شدی از هجوم نیـزهها گـردیـد جـسمت نینـوا باغ گل از زخم تیغ و نیزه و خنجر شدی گرچه جسمت از دم شمشیرها شد ریزریز حال میبینم علی بودی علی اکبر شدی خاک و خون بر روی زیبا پرده میپوشد ولی تو میان خاک و خون از پیش، زیباتر شدی یاد از محراب کوفه میکند زخم سرت کربلا محراب کوفه گشته، تو حیدر شدی خواستم لبهای خشکت را ز اشکـم تر کنم حال میبینم ز پا تا فرق از خون تر شدی پیـکرت گـردیـده مثـل آیـههای ریخـتـه سوره سوره لیک مثل سورۀ کوثر شدی آخریـن حرف تو پیـغـام رسول الله بود مـیوۀ قـلبـم! پیمـبـر را پـیـام آور شـدی تو به زیر تیغ بر من گریه کردی اکبرم! من نگه کردم؛ تو پیش دیدهام پرپر شدی میثـما! آتش زدی تنـها نه جان خلـق را سوختی خود را و زین غم شعله پا تا سر شدی |